داغ پلاسکو زیر آوار زندگی روزمره سرد خواهد شد؟ / ازدحام عوامل اجرایی در روند امدادسانی/ نگرانی پليس از فليمبرداری اكيپ نظام مهندسی
در انتهای خیابان مجموعهای ازماشینهای متنوع از ارگانهای مختلف شامل آتشنشانی، اورژانس، پلیس و ماشین سازمان بهشت زهرا ردیف شدهاند. گزارشگران و خبرنگاران و عکاسان مستقر هم آرام در گوشهای مشغول به کارند و گاهگاهی برخی از عکاسان از داربستها برای عکاسی بالا میروند با اعتراض نیروهای انتظامی مواجه میشوند. محل ریزش و آوار ساختمان پلاسکو جایی که آتشنشانان در حال جدال با آتش و عملیات امدادرسانی هستند بیشباهت به جنگ یا وقوع یک زلزله نیست اما در ابعاد کوچکتر. تلاش برای عکس نگرفتن از پیکرهای قربانیان این سانحه دغدغه جدی عوامل اجرایی است. آوار پلاسکو آوار عاطفی سنگینی بود که بر روی همه شهروندان خراب شده است.
به گزارش اخبار نظام مهندسی (akhbarmohandesi.ir)،هشت روزگذشته است. پنج شنبه هفته گذشته بود که درهمین ساعات خبرریزش ساختمان پلاسکو و وقوع آتشسوزی به مهمترین خبر رسانهها تبدیل شد. حالا درهشتمین روز از حادثه پلاسکو، آتش و دود هنوز سر ایستادن ندارند.نگرانی پليس از فليمبرداری اكيپ نظام مهندسی
نگرانی پليس از فليمبرداری اكيپ نظام مهندسی
بوی دود و سوختگی کل فضا را پرکرده است. دهها کامیون ردیف ایستادهاند و رد آنها را که بگیری به محل اصلی ریختن برج پلاسکو میرسی، یکی از کارمندان سازمان نظام مهندسی به ساختمانهای تجاری دور تا دور خیابان منتهی به محل ساختمان پلاسکو اشاره میکند و با تاسف میگوید اوضاع ایمنی همه ساختمانها وخیم است و با ابراز نگرانی میگوید همه این ساختمانها در معرض ریزش هستند.
وارد محل اصلی ریزش ساختمان پلاسکو که توسط نیروهای پلیس محاصره شده میشویم. از کنار قطار کامیونها که وظیفه دپوی آوار پلاسکو را دارند رد میشویم و به محل ریزش و آوار ساختمان پلاسکو میرسیم جایی که آتشنشانان در حال جدال با آتش و عملیات امدادرسانی هستند. صحنه بیشباهت به جنگ یا وقوع یک زلزله نیست اما در ابعاد کوچکتر.
دود سفید کل فضا را گرفته است، چیزهایی را که تاکنون از طریق رسانهها شنیدهای اینجا دقیقا لمس میکنی، مثلا اینکه آتشنشانها از ماسک معمولی برای اطفای حریق استفاده میکنند.
با اینکه فاصله ما از محل آوربرداری زیاد است اما بوی دود به شدت آزاردهنده است و جای سوال است که چطور این همه ساعت تلاش آتشنشانها برای اطفای آتش با ماسکهای معمولی صورت میگیرد!
جوی سنگین و تلخ بر فضا حاکم است. خبرنگار شبکه خبر بر فراز یک ماشین آتشنشانی که روبروی آوار پلاسکو است مستقر شده و به صورت مستقیم اخبار را مخابره میکند. بقیه خبرنگاران هم درگوشهای جمع شدهاند. با اینکه مردم از تردد به اطراف ساختمان پلاسکو منع شدهاند اما باز هم ازدحام جمعیتی که متشکل از پلیس گارد یگان ویژه، نیروهای آتشنشانی، پرسنل انضباط شهری شهرداری، نیروهای انتظامی، کارکنان مدیریت بحران، پرسنل قرارگاه خاتم، کارکنان پسماند، خبرنگاران، کارکنان شرکت مبنا هستند اما از ازدحام همین عده در روند امدادرسانی اختلال ایجاد میشود.
همین هم میشود که پلیس ناگزیر میشود از طریق یک بلندگوی دستی از همه خواهش کند که برای تسهیل در امدادرسانی متفرق شوند و وقتی که افاقه نکرد در نهایت یک روحانی که برای تشییع پیکر جانبختگان درمحل حاضراست، بلندگوی پلیس را به دست میگیرد و با داد و فریاد وطنین دادن به صدایش و با لحنی دستوری از همه میخواهد که تجمع نکنند. در انتهای خیابان مجموعهای ازماشینهای متنوع از ارگانهای مختلف شامل آتشنشانی، اورژانس، پلیس و ماشین سازمان بهشت زهرا ردیف شدهاند.
آتشنشانها بر فراز دود و آتش و بر فراز بیلهای مکانیکی برای عملیات جست وجوی پیکر جانباختگان در تکاپو وتلاش هستند. چند پیکر از زیر آوار بیرون کشیده میشود و با فریادهای الله اکبر به درون آمبولانس بهشت زهرا منتقل میشود. فضا کاملا غمگین و احساسی است.
زنی که به گفته یکی از حاضران مادر شهید است یک بشقاب حلوای نذری را به یکی از نیروهای پلیس میدهد، همان پلیس بدون آنکه ظرف حلوا را به سربازش بدهد شخصا آن را در بین جمعیت حاضر توزیع میکند. تجمع ازدحام عوامل اجرایی بازهم سبب اعتراض پلیس میشود و یکی از پلیسها بر سر نیروی تحت امرش فریاد میزند و صدایش را بالا میبرد و میگوید «هیچ کاری از دستت برنمیآید بهتراست از اینجا بروی، برو ماندنت اینجا به چه درد میخورد!»
برای یک لحظه نگاه همه حاضران و به خصوص خبرنگاران به این صحنه جلب میشود. یک روحانی که به نظر میرسد از مجموعه سازمان آتشنشانی است به تندی خطاب به ما میگوید خانمها اینجا چه کار دارید؟ بازهم پیکر یکی ازجانباختگان از زیر آوار خارج میشود. تلاش خستگیناپذیر آتشنشانها برای پیدا کردن پیکرهای همکاران خود در میان تلی از خاک، دود، تیرآهن و انبوهی از آجرهای به جای مانده از برج پلاسکو همه حاضرین را متاثر میکند.
با هیچکس نمیتوان وارد صحبت شد. کافی است دو کلمه با کنار دستیات حرف بزنی تا فورا مورد سوظن پلیس قرار بگیرد و تو را به بیرون از معرکه هدایت کند. مرد میانسالی با چهرهای برافروخته و بهتزده درمیان جمعیت تعادل خود را ازدست میدهد و توسط یکی از عوامل اجرایی به گوشهای هدایت میشود. نگاه همه عکاسان به سمت او جلب میشود همه میخواهند بدانند این فرد کیست وقتی ازهمراهش پرسوجو میکنند با عجز و التماس خبرنگاران را به سکوت دعوت میکند و میگوید خواهش میکنم نپرسید. نمیدانیم کیست شاید یکی از کسبههای نگونبختی است که زندگیاش بر باد رفته است و یا شاید پدر یکی از آتشنشانان فداکار و یا شاید هم پدر همان پسری است که پسرش به خیال اینکه پدر در ساختمان مانده است به درون برج پلاسکو میرود و چند ثانیه بعد زیر آوار پلاسکو برای همیشه مدفون و تسلیم مرگ میشود.
گزارشگران و خبرنگاران و عکاسان مستقر هم آرام و بدون حاشیه در گوشهای مشغول به کارند و گاهگاهی که برخی از عکاسان از داربستها برای عکاسی بالا میروند با اعتراض و تشر نیروهای انتظامی مواجه میشوند.
مشاهدات عینی خبرنگار حاکی از آن است که تعداد جانباختگان حادثه پلاسکو بیشتر از آن چیزی است که رسانهها عنوان میکنند این را از لا به لای حرفهای برخی از کسبه مستقر در محل سانحه میتوان فهمید. از مقابلم چندین بار جلال ملکی، سخنگوی اتش نشانی، که خستگی و ناراحتی ازچهرهاش چکه میکند رد میشود، او ظاهرا چند دقیقه پیش در مقابل دوربین شبکه خبر تسلطش را ازدست داده و بغش ترکیده و گریه کرده است. بنابراین قطعا شرایط مناسبی برای انجام مصاحبه با او نیست. بازهم پیکر دیگری از جانباختگان از زیر آوار خارج میشود اما اینبار فریادهای الله اکبر بیشتر از دفعه قبل در فضا میپیچید. تا ساعتی که من آنجا بودم حدود چهار پیکر از زیر آوار بیرون کشیده شد. مشایعات جانباختگان در میان صفی که آتشنشانها از محل آواربرداری تا محلی که آمبولانس سازمان بهشت زهرا منتظر بود صورت میگرفت.
به هر آتشنشان یک گل گلایل سفید میدهند تا آن را بر روی تابوت اجساد جانباختگان پرتاب کند. صحنهای بسیار ناراحت کننده است. تشییع جانباختگان توسط آتشنشانان در میان اشکها و داد و فریاد آنها صورت میگیرد. پلیس شدیدا مواظب است که کسی از لحظه خارج کردن اجساد از زیرآوار فیلم یا عکس نگیرد. در بین ازدحام جمعیت یکی از ماموران نیروی انتظامی به سمت من میآید و میگوید مسوول تیم تحقیقاتی سازمان نظام مهندسی کیست؟
میگوید زمان خارج کردن یکی اجساد یکی از عکاسان سازمان نظام مهندسی را که بر فراز ساختمان مجاور برج فروریخته پلاسکو برای تحقیقات فنی حاضر شده است را دیده است. با نگرانی میگوید نکند از پیکر جانباختگان عکسی تهیه کردهاند؟
به او میگویم نه مطمین باشید که این کار را نمیکنند. تلاش برای عکس نگرفتن از پیکرهای قربانیان این سانحه دغدغه جدی عوامل اجرایی است. به طوری که آتشنشانان به محض پیدا کردن اجساد فورا آن را با پارچههایی که آرم آتشنشانی را دارد میپوشانند. جدال آتشنشانان ادامه دارد و نیروهای پلیس ازما تقاضا میکنند که محل را ترک کنیم .ازمحل حادثه کم کم دور میشویم و با خود میاندیشم که آوار پلاسکو آواری نبود که فقط برسر شهروندان و کسبه و آتشنشان فداکار خراب شود بلکه آوار عاطفی سنگینی بود که بر روی همه شهروندان خراب شده است و شاید به قول یکی از روانشناسان تبعات آن همانند تبعات جنگ تا مدتها گریبانگیر روح و روان ما باشد.
آتش و دود هنوز فضا را گرفته است و کمی که از محل دور میشویم چشمت به مغازههایی مجاور پلاسکو میخورد که بازارشان به شدت کساد شده است و کاسبیشان از رونق افتاده است. زنی که در محل ریزش پلاسکو حضور داشت به سمت من میآید و میگوید داغ پلاسکو هم زیر آوار زندگی روزمره سرد خواهد شد و کمکم گذر زمان آتش و داغ پلاسکو را سرد خواهد کرد. با ناراحتی میگوید مثل همه اتفاقات دیگر.
حرفش را تایید میکنم و با خود میگویم مثل حادثه جمهوری که با اینکه مسجد جامعی عنوان کرد که نمیگذاریم داغ حادثه جمهوری سرد شود اما گذر زمان آن را سرد کرد.
منبع: صما