سوزنبان ریل دموکراسی باشیم
بعد از گذشت 2 دهه از تأسیس نهاد شوراها و شکلگیری فرآیندهایی که منجر به نابسامانیهای بیش از پیش در مدیریت شهری و تولید نظامات حقوقی پیچیده شدهاند، امروزه نشانههای ناکارآمدی سیستمی این نهاد هم چون فاجعه پلاسکو بعینیت رسیده است.
به گزارش اخبار نظام مهندسی (akhbarmohandesi.ir)،بعد از گذشت ۲ دهه از تأسیس نهاد شوراها و شکلگیری فرآیندهایی که منجر به نابسامانیهای بیش از پیش در مدیریت شهری و تولید نظامات حقوقی پیچیده شدهاند، امروزه نشانههای ناکارآمدی سیستمی این نهاد هم چون فاجعه پلاسکو بعینیت رسیده است.سوزنبان ریل دموکراسی باشیم
سوزنبان ریل دموکراسی باشیم
حال بعد از روی دادن این فاجعه ها، زمزمههایی با این مضمون به گوش میرسد که راه شوراها تنها با انتخاب شهرسازان و معماران و حقوقدانها، وکیلها و متخصصین به صراط مستقیم میشود و در این بین انگشت اتهام به سمت انتخابهای ناآگاهانه سوپراستارها و ورزشکارها نشانه میرود اما:
اول) بعنوان یک معمار معتقد هستم که با بودن یا نبودن ما معمارها و شهرسازها و عمرانیها و کلاً مدرکداران در شورا، بهبودی در وضع موجود حاصل نمیشود.
بحث وکیلان در تخصص من نیست اما ما مهندسان ساختمان و شهرساز هم از این دست شوراهای خودمان را داریم که حوزه اثرش، در مقابله با امر شهر، کم تر از شوراهای شهر نیست. وضعیت آشفتهای که نظام مهندسی در آن دست و پا میزند، خود نمونهای از کارنامه درخشانِ کارگروهی مهندسان ساختمان و شهرسازها است!حقیقت این است که مهندسان بعنوان اساتید دانشگاه و اعضای نظام مهندسی ساختمان همان که تلاش کنند و وضع نابسامان این۲ نهاد را که بخش اعظمی از آن بدست خودشان روی داده، سامان دهند، هنر کردهاند. اوضاع نابسامان ساخت و سازهای امروزی شهرها و مُهر تأیید نظام مهندسی ساختمان بر این نابسامانی، نشانهای از مشتِ نمونه خروار روند اجرایی مهندسین است.با این وصفها باید گفت که مسأله شوراها بهیچ عنوان ربطی به افراد ندارد که امروز بدنبال شهرساز و جامعهشناس و حقوقدان و معمار هستیم، در واقع ما با تشکیل یک نهاد، اصولاً در مورد یک ساختار صحبت میکنیم، نه افراد، بنابراین شرایط موجود از ناکارآمدی سیستمی خبرمیدهد، نه از ناکارآمدی افراد. در واقع خطای سیستمی موجود در ابتدای تأسیس این نهاد، باعث تولید این حجم از ناکارآمدی شده است.
در این جا بستگی دارد چطور به ماجرا نگاه کنیم. این که بخواهیم کاری را درست انجام دهیم با این که صرفاً کاری را انجام دهیم، فرسنگها فاصله دارد. این که احزاب و سیاسیون ما با پرسیدن سؤالاتی درست بطراحی یک مسأله درست بپردازند و بحران سیستمی ناکارآمدی شوراها را حل نمایند، مهم تر از شورای سیاست گذاری اصلاحطلبان و اصول گرایان و ائتلافها و اجماعهای سوری و فرآیندهای سیاسی هستند که خود در مرحلهای دیگر از ناکارآمدی سیستمی رنج میبرند.سؤال این است که «میخواهیم چه کار کنیم؟» و «قصد ما از ورود به شوراها چیست؟»، «گیریم که کرسیهای شوراها با معمارها و شهرسازها و وکلا و متخصصین پر شد، بعد چه؟!» این جا در واقع مسأله اصلی ساز و کارها و عمل کردها هستند، «ما قرار است با متخصصین چه ساز و کاری را سوای آن چه که در شوراها وجود دارد تولید کنیم؟»، «آیا صرف حضور متخصصین در شوراها کارها ختم بخیر میشوند؟»، «آیا این استدلال شبیه همان استدلال مدرکگرایی نظام آموزشی ما نیست که نهاد علم را با بحران ناکارآمدی مواجه کرده است؟»، گیریم که ما متخصصین و سیاسیون، پیروز میدان شوراها شدیم و کرسیها را فتح کردیم، «در مرحله بعد با قانونهای ناقص نظام مهندسی و خرید و فروش قانون در نظام مهندسیها و شهرداریها چه میکنیم؟»، مگر در نظام مهندسی همه کرسیها از آن ما نیست؟ خب «چرا این نهاد صنفی تخصصی، خود دچار بحران ناکارآمدیاست؟»، مگر دانشکدههای معماری کرسیهایش در دست ما نیست؟ مگر در وزارت راه و شهرسازی و سازمان بنیاد مسکن، تمام کرسیها را ما تصاحب نکردیم؟ «آیا شورای شهر قرار است بیشتر از این ۳ نهاد که نام برده شد، در سیستم شهرسازی و معماری تأثیرگذار باشد؟»
دوم) در سالهای اول اصلاحات، شورا قرار بود تجربه دموکراتیک توده باشد که بدور از قشربندیهای نخبه ها، امکان ارتباط مستقیم جامعه و نهاد قدرت را فراهم آورد. با این تعریفِ تئوریپردازان در ابتدای تأسیس شوراها، میتوان تفکیکبندی نظام قدرت سیاسی در نهادهای انتخاباتی را به این شکل رسم کرد؛ «که بر خلاف نهاد دولت و مجلس که در دست قدرتِ نخبگان سیاسی و احزاب میباشند، نهاد شوراها باید بعنوان مجلس نخبه ها و رهبرها و فعالینِ اجتماعی تعریف شوند.» شوراها، نه محل تجمیع بیسرو سامان و ضدسیستم گروههای خاص پزشکان، مهندسین، تاجرها، اصناف و…است و نه زمین بازی سیاسی احزاب. نتیجه خطای سیستمی موجود این است که هر ۲ این گروهها به شورا، بچشم منبع ناتمام منافعشان نگاه کنند. در واقع این نهاد، تنها نهاد قدرت نخبه ها و فعالین و چه بسا رهبران اجتماعیاست و موضوع آن شهر و شهروندانش هستند. فعالین مدنی میتوانند مهندسین باشند یا زنان خانهدار ولی در هر صورت فعالین مدنی هستند و قانون های شهری را در جهت بهبود روابط مدنی و اجتماعی پیش میبرند، نه صرفاً در جهت ساخت و ساز. ساخت و ساز محتاج تکنوکراسی است که آن هم زیاد ربطی به شورا ندارد.
اولین شهرها بر اساس نظامهای اقتصادی و اجتماعی بوجود آمدند و در واقع این تولید مازاد روستا بود که بعنوان یک فرآیند اقتصادی منجر به شکلگیری شهرها گردید. در مرحله بعد، شهر، یک ساختار اجتماعیاست، نه عمرانی و شهرسازانه. وقتی زیربنای شهر بر ساختار اجتماعی استوار است، این فعالین و مدیرها اجتماعی هستند که باید کرسیهای شورا را بعنوان نهاد متولی شهر تصاحب کنند.من ترجیح میدهم یک زن خانهدار دیپلمه که مدیر یک NGO فعالِ حمایت از زنهای خانهدار است وارد شورای شهر شود تا عیسی حجت(معمار) یا پرفسور تیموری(شهرساز) و مرحوم استاد کاتوزیان (حقوقدان).
شهر را به فعالین اجتماعی بسپارید تا قطار نهادهای دموکراتیک، پس از بیست سال به ریل بازگردد.
منبع:روزنامه ایران
دانلود رایگان کتاب های نظام مهندسی برق